آوازه جمالت از جان خود شنیدیم
چون باد و آب و آتش در عشق تو دویدیم
اندر جمال یوسف گر دستها بریدند
دستی به جان ما بر بنگر چهها بریدیم
رندان و مفلسان را پیداست تا چه باشد
این دلق پاره پاره در پای تو كشیدیم
در عشق جان سپاران مانند ما هزاران
هستند لیك چون تو در خواب هم ندیدیم
ماننده ستوران در آب وقت خوردن
چون عكس خویش دیدیم از خویش می رمیدیم