غزل شماره ۱۶۰۸

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
چه كسم من چه كسم من كه بسی وسوسه مندم
گه از آن سوی كشندم گه از این سوی كشندم
ز كشاكش چو كمانم به كف گوش كشانم
قدر از بام درافتد چو در خانه ببندم
مگر استاره چرخم كه ز برجی سوی برجی
به نحوسیش بگریم به سعودیش بخندم
به سما و به بروجش به هبوط و به عروجش
نفسی همتك بادم نفسی من هلپندم
نفسی آتش سوزان نفسی سیل گریزان
ز چه اصلم ز چه فصلم به چه بازار خرندم
نفسی فوق طباقم نفسی شام و عراقم
نفسی غرق فراقم نفسی راز تو رندم
نفسی همره ماهم نفسی مست الهم
نفسی یوسف چاهم نفسی جمله گزندم
نفسی رهزن و غولم نفسی تند و ملولم
نفسی زین دو برونم كه بر آن بام بلندم
بزن ای مطرب قانون هوس لیلی و مجنون
كه من از سلسله جستم وتد هوش بكندم
به خدا كه نگریزی قدح مهر نریزی
چه شود ای شه خوبان كه كنی گوش به پندم
هله ای اول و آخر بده آن باده فاخر
كه شد این بزم منور به تو ای عشق پسندم
بده آن باده جانی ز خرابات معانی
كه بدان ارزد چاكر كه از آن باده دهندم
بپران ناطق جان را تو از این منطق رسمی
كه نمی‌یابد میدان بگو حرف سمندم

آتشبادهبزمخداخراباتسلسلهسمنسمندطربعشقعودفراققدحلیلیمجنونمستمطربملولهوس


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید