غزل شماره ۱۵۸۰

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
تا دلبر خویش را نبینیم
جز در تك خون دل نشینیم
ما به نشویم از نصیحت
چون گمره عشق آن بهینیم
اندر دل درد خانه داریم
درمان نبود چو همچنینیم
در حلقه عاشقان قدسی
سرحلقه چو گوهر نگینیم
حاشا كه ز عقل و روح لافیم
آتش در ما اگر همینیم
گر از عقبات روح جستی
مستانه مرو كه در كمینیم
چون فتنه نشان آسمانیم
چون است كه فتنه زمینیم
چون ساده‌تر از روان پاكیم
پرنقش چرا مثال چینیم
پژمرده شود هزار دولت
ما تازه و تر چو یاسمینیم
گر متهمیم پیش هستی
اندر تتق فنا امینیم
ما پشت بدین وجود داریم
كاندر شكم فنا جنینیم
تبریز ببین چه تاجداریم
زان سر كه غلام شمس دینیم

آتشآسمانتبریزحاشاحلقهدولتزمینعاشقعشقعقلمرومستنصیحتنگینهستیپژمردهچینگوهریاسمین


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید