غزل شماره ۱۵۱۷

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
مرا گویی كه رایی من چه دانم
چنین مجنون چرایی من چه دانم
مرا گویی بدین زاری كه هستی
به عشقم چون برآیی من چه دانم
منم در موج دریاهای عشقت
مرا گویی كجایی من چه دانم
مرا گویی به قربانگاه جان‌ها
نمی‌ترسی كه آیی من چه دانم
مرا گویی اگر كشته خدایی
چه داری از خدایی من چه دانم
مرا گویی چه می جویی دگر تو
ورای روشنایی من چه دانم
مرا گویی تو را با این قفص چیست
اگر مرغ هوایی من چه دانم
مرا راه صوابی بود گم شد
ار آن ترك خطایی من چه دانم
بلا را از خوشی نشناسم ایرا
به غایت خوش بلایی من چه دانم
شبی بربود ناگه شمس تبریز
ز من یكتا دو تایی من چه دانم

تبریزخداعشقمجنونهستی


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید