غزل شماره ۱۴۰۸

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
تا به كی ای شكر چو تن بی‌دل و جان فغان كنم
چند ز برگ ریز غم زرد شوم خزان كنم
از غم و اندهان من سوخت درون جان من
جمله فروغ آتشین تا به كیش نهان كنم
چند ز دوست دشمنی جان شكنی و تن زنی
چند من شكسته دل نوحه تن به جان كنم
ممن عشقم ای صنم نعره عشق می زنم
همچو اسیركان ز غم تا به كی الامان كنم
چونك خیال تو سحر سوی من آید ای قمر
چون گذرد ز موج خون خاصه كه خون فشان كنم
سنگ شد آب از غمم آه نه سنگ و آهنم
كتش روید از تنم چونك حدیث آن كنم
ای تبریز شمس دین با تو قرین و چون قرین
دور قمر اگر هله با تو یكی قران كنم

آتشاسیرامانتبریزحدیثخیالدهاندوستسحرصنمعشقفروغقرین


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید