غزل شماره ۱۳۶۵

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
یا منیر البدر قد اوضحت بالبلبال بال
بالهوی زلزلتنی و العقل فی الزلزال زال
كم انادی انظر و نقتبس من نوركم
قد رجعنا جانبا من طور انوار الجلال
من رآی نورا انیسا یملا الدنیا هوی
للسری منه جمال للعدی منه ملال
كل امر منه حق مستحق نافذ
ینفع الامراض طرا ینجلی منه الكلال
من شكا مغلاق باب فلینل مفتاحه
من شكا ضر الظما فلیستقی الماء الزلال
لیس ذا اسماء صفر باطل سمیته
دعوه التحقیق حال خدعه الدنیا محال
حبذا اسواق اشواق ربت ارباجها
حبذا نور یكون الشمس فیه كالهلال
ما علیكم لو سهرتم لیله الف الهوی
ربما تلقون ضیفا تعرفوا لیل الرحال
یا محبا قم تنادم فالمحب لا ینام
یا نعوسا قم تفرج حسن ربات الحجال
دولتش همسایه شد همسایگان را مژده شو
مرغ جان‌ها را ببخشد كر و فرش پر و بال

باطلدولتزالسایهعقلفالمستمژدههلال


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید