غزل شماره ۱۳۲۱

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ایا هوای تو در جان‌ها سلام علیك
غلام می‌خری ارزان بها سلام علیك
ایا كسی كه هزاران هزار جان و روان
همی‌كشند ز هر سو تو را سلام علیك
به وقت خواندن آن نامه‌های خون آلود
بخوان ز جانب این آشنا سلام علیك
تو می‌خرامی و خورشید و ماه در پی تو
همی‌دوند كه‌ای خوش لقا سلام علیك
به خاك پای تو هر دم همی‌كنند پیغام
هزار چشم كه ای توتیا سلام علیك
تو تیزگوش تری از همه كه هر نفست
ز غیب می‌رسد از انبیا سلام علیك
سلام خشك نباشد خصوص از شاهان
هزار خلعت و هدیه‌ست با سلام علیك
چنانك كرد خداوند در شب معراج
به نور مطلق بر مصطفی سلام علیك
زهی سلام كه دارد ز نور دنب دراز
چنین بود چو كند كبریا سلام علیك
گذشت این همه ای دوست ماجرا بشنو
ولیك پیشتر از ماجرا سلام علیك

آشناخداخورشیددوستسلامماجراپیغامچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید