غزل شماره ۱۲۴۹

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
شده‌ام سپند حسنت وطنم میان آتش
چو ز تیر تست بنده بكشد كمان آتش
چو بسوخت جان عاشق ز حبیب سر برآرد
چه بسوخت اندر آتش كه نگشت جان آتش
بمسوز جز دلم را كه ز آتشت به داغم
بنگر به سینه من اثر سنان آتش
كه ستاره‌های آتش سوی سوخته گراید
كه ز سوخته بیابد شررش نشان آتش
غم عشق آتشینت چو درخت كرد خشكم
چو درخت خشك گردد نبود جز آن آتش
خنك آنك ز آتش تو سمن و گلشن بروید
كه خلیل عشق داند به صفا زبان آتش
كه خلیل او بر آتش چو دخان بود سواره
كه خلیل مالك آمد به كفش عنان آتش
سحری صلای عشقت بشنید گوش جانم
كه درآ در آتش ما بجه از جهان آتش
دل چون تنور پر شد كه ز سوز چند گوید
دهن پرآتش من سخن از دهان آتش

آتشجهاندهانسحرسخنسمنسینهعاشقعشقگلشن


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید