غزل شماره ۱۲۱۷

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
الحذر از عشق حذر هر كی نشانی بودش
گر بستیزد برود عشق تو برهم زندش
از دل و جان بركندش لولی و منبل كندش
سیل درآید چو گیا هر طرفی می‌بردش
اوست یقین رهزن تو خون تو در گردن تو
دور شو از خیر و شرش دور شو از نیك و بدش
باده خوری مست شوی بی‌دل و بی‌دست شوی
بیست سلامت بودش دركشدش خوش خوردش
پای در این جوی نهی تا به قیامت نرهی
هر كه در این موج فتد تا لب دریا كشدش
گول شود هول شود وز همه معزول شود
دست نگیرد هنرش سود ندارد خردش
ای دم تو دام خمش بی‌گنهان را بمكش
ای رخ تو باده هش مست كند تا ابدش

بادهسلامعشقمستگردنیقین


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید