غزل شماره ۱۱۶۲

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
مطربا عشقبازی از سر گیر
یك دو ابریشمك فروتر گیر
چونك در چرخ آردت باده
خانه بر بام چرخ اخضر گیر
ملك مستی و بیخودی داری
ترك سودای ملك سنجر گیر
مست شو مست كن حریفان را
بار گیر از كمیت احمر گیر
مستی آمد ز راه بام دماغ
برو اندیشه و ره در گیر
از ره خشك راه بسیارست
كشتیی ساز وین ره تر گیر
پر برآوردم و بپریدم
ز آنچ خوردم بخور تو هم پر گیر
فارغم همچو مرغ از مركب
مركبم را تو لنگ و لاغر گیر
گر نروید ز خاك هیچ انگور
مستی عشق را مقرر گیر
شیشه گر گر دگر نسازد جام
جام می عشق را میسر گیر
پاره روح را كند نقشی
گویدت دلبر مصور گیر
توبه كردم دگر نخواهم گفت
توبه مست را مزور گیر
عاشق و مست و آنگهی توبه
ترك سالوس آن فسونگر گیر

اندیشهبادهتوبهجامحریفسوداطربعاشقعشقمستمطرب


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید