غزل شماره ۷۱۶

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
دیر آمده‌ای سفر مكن زود
ای مایه هر مراد و هر سود
ای ز آتش عزم رفتن تو
از بینی‌ها برآمده دود
هر عود تلف شود ز آتش
در آتش توست عید هر عود
اومید تو هر دمی بگوید
دستت گیرم به فضل خود زود
اما تو مگو كه جهد و كوشش
سودم نكند كه بودنی بود
معزول مكن تو قدرتم را
من بسته نیم چو تار در پود
هر لحظه بكاهمت چو خواهم
وز فضل توانمت بیفزود
بربند دهان ز گفت و سر نه
در سجده دوست كوست مسجود

آتشدهاندوستعود


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید