روح زیتونیست عاشق نار را
نار میجوید چو عاشق یار را
روح زیتونی بیفزا ای چراغ
ای معطل كرده دست افزار را
جان شهوانی كه از شهوت زهد
دل ندارد دیدن دلدار را
پس به علت دوست دارد دوست را
بر امید خلد و خوف نار را
چون شكستی جان ناری را ببین
در پی او جان پرانوار را
گر نبودی جان اخوان پس جهود
كی جدا كردی دو نیكوكار را
جان شهوت جان اخوان دان از آنك
نار بیند نور موسی وار را
جان شهوانیست از بیحكمتی
یاوه كرده نطق طوطی وار را
گشت بیمار و زبان تو گرفت
روی سوی قبله كن بیمار را
قبله شمس الدین تبریزی بود
نور دیده مر دل و دیدار را