غزل شماره ۸۸
شاد آمدی ای مه رو ای شادی جان شاد آ
تا بود چنین بودی تا باد چنان بادا
ای صورت هر شادی اندر دل ما یادی
ای صورت عشق كل اندر دل ما یاد آ
بیرون پر از این طفلی ما را برهان ای جان
از منت هر دادو وز غصه هر دادا
ما چنگ زدیم از غم در یار و رخان ما
ای دف تو بنال از دل وی نای به فریاد آ
ای دل تو كه زیبایی شیرین شو از آن خسرو
ور خسرو شیرینی در عشق چو فرهاد آ
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
اشعار مرتبط
- ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما
- ای نرفته از دل من اندرآ شاد آمدی
- ای بهار سبز و تر شاد آمدی
- مهم را لطف در لطفست از آنم بی‌قرار ای دل
- ما را سفری فتاد بی‌ما
نظرات نوشته شده
- مها بهنام در تاریخ ۷ مرداد ۱۴۰۲ نوشته
- درود. به نظر من ...در یار و رخان ما .. واژه یار بی معنی است اینجا .