شماره ٢٩٧: آنکه ما را بجفا سوخته يا ميسوزد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
آنکه ما را بجفا سوخته يا ميسوزد
نتوان گفت چرا سوخته يا ميسوزد
پيش چشمش نکنى حاصل هستى خرمن
که بيک برق ادا سوخته يا ميسوزد
طپشى چند که در بال و پر شعله ماست
ذوق پرواز رسا سوخته يا ميسوزد
کس نفهميد که چون شمع در اين محفل وهم
عالمى سربهوا سوخته يا ميسوزد
نور انصاف گر اين است که شاهان دارند
سايه در بال هما سوخته يا ميسوزد
وهم اسباب مپيما که دماغ مجنون
در سويدا همه را سوخته يا ميسوزد
من وآهى که اگر سرکشد از جيب ادب
از سمک تا بسما سوخته يا ميسوزد
مشت آبى که درين دير توان يافت کجاست
هر چه ديديم چو ما سوخته يا ميسوزد
تا کى از لاف کند گرم دماغ املت
نفسى چند که واسوخته يا ميسوزد
شش جهت شور سپنديست ندانم (بيدل)
دل آواره کجا سوخته يا ميسوزد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید