شماره ٢٢٢: هر سو نگرم ديده بديدار حجابست

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
هر سو نگرم ديده بديدار حجابست
اى تار نظر پيرهنت اينچه نقابست
خميازه شوق تو بمى کم نتوان کرد
ما را بقدح نسبت گرداب و حبابست
آسان نتوان چشم بپاى تو نهادن
اين گل ثمر ديده بخواب رکابست
ايشمع حيا رنگ عتاب آنهمه مفروز
هر جا شرر آئينه شود جلوه کبابست
غافل زشکست دل عاشق نتوان بود
معمورى امکان بهمين خانه خرابست
گيرم نشدم قابل پيمانه رحمت
آئينه ياسم چه کم از عالم آبست
پرواز نيايد زپرافشانى مژگان
اى هيچ بکاريکه ندارى چه شتابست
ما هيچکسان بيعهده مغرور کماليم
گر ذره بافلاک پرد درچه حسابست
اين ميکده کيفيت ديدار که دارد
هر جا مژه آغوش کشد جام شرابست
منعم دلش از بستر مخمل نشکيبد
اين سبزه خوابيده سراپا رگ خوابست
صد آبله پيمانه ده ريگ روانم
پاى طلبم ساقى مستان سرابست
يارب هوس شانه گيسوى که دارد
عمريست که شمشاد بخون خفته آبست
خاموشى آب لب بحيا داشت سؤالى
داديم دل از دست و نگفتيم جوابست
(بيدل) زدوئى چاره محال است درين بزم
پرداز توهم آينه چندانکه نقابست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید