شماره ٢٠٥: نه منزل بى نشان نى جاده تنگ است

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
نه منزل بى نشان نى جاده تنگ است
براهت پاى خواب آلوده سنگ است
بصد گلشن دواندى ريشه وهم
نفهميدى گل مقصد چه رنگ است
بحسن خلق خوبان دلکشا راند
کمان شاخ گل نکهت خدنگ است
طرب کن اى حباب از ساز غفلت
که گر وا شد مژه کام نهنگ است
جهان جنس بد و نيکى ندارد
توئى سرمايه هر جا صلح و جنگ است
درين گلشن سراغ سايه گل
همان بر ساحت پشت پلنگ است
بيکتائى طرف گرديدنت چند
خيال انديشى آئينه زنگ است
زاميد کرم قطع نظر کن
زمين تا آسمان يک چشم تنگ است
مکش رنج نگين دارى که آنجا
سروامانده نامت بسنگ است
بپرهيز از بلاى خودنمائى
مسلمانى تو و عالم فرنگ است
صدائى از شکست دل نباليد
چو گل اين قطره خون ميناى رنگ است
بگفتن گر رسانى فرصت کار
شتابت آشيان سازد رنگ است
عدم هستى شد از وهم تو و من
خيال آنجا که زور آورد بنگ است
منه بر نقش پايش جبهه (بيدل)
برين آئينه عکس سجده زنگ است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید