شماره ٢٠٤: نه ما را صراحى نه پيمانه ايست
نه ما را صراحى نه پيمانه ايست
دل و ديده غوغاى مستانه ايست
زدل شش جهت شيشه ها چيده اند
جهان حلب خوش پريخانه ايست
بهر گردبادى گزين دشت و در
تأمل کنى هوى ديوانه ايست
گر اينست سنگينى خواب ما
خروش قيامت هم افسانه ايست
درين انجمن فرصت ما و من
همان قصه شمع و پروانه ايست
قناعت بگوشت نگفت اى صدف
که در جيب لب بستنت دانه ايست
رفيقان تلاشيکه آنجا رسيم
درين دشت دل نام ويرانه ايست
مباشيد غافل زوضع جنون
بهر زلف آشفتگى شانه ايست
زتحقيق خود هيج نشگافتم
سرم در گريبان بيگانه ايست
چو (بيدل) توان از دو عالم گذشت
اگر يک قدم جهد مردانه ايست
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده