شماره ١٦٩: گوهر دل زسخن رنگ صفا باخته است

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
گوهر دل زسخن رنگ صفا باخته است
زنگ اين آينه يکسر نفس ساخته است
مکش اى جلوه زدل يکدونفس دامن ناز
که هنوز آينه تمثال تو نشناخته است
حسن خوبان که کتان مه تابان تواند
تا تو بى پرده نه ئى پرده نينداخته است
جلوه ها مفت تو اى ناله چه فرصت طلبى است
که نفس هم نفسى آينه پرداخته است
از قمار من و ما هيچ نبرديم افسوس
رنگ جنسيست که نقدش همه جا باخته است
عجز ما آنسوى تسليم گرو مى تازد
سايه در جنگ سپر هم سپر انداخته است
هرزه بر خويش ننازى که درين بزم چو شمع
سر تسليم همان گردن افراخته است
هر دو عالم چو نفس در جگرم سوخته اند
شعله وادى مجنون چه قدر تاخته است
پيش از ايجاد نفس قطع هوسها کرديم
صبح هستى دم تيغى بخيال آخته است
هيچ پرواز زخاکستر خود بيرون نيست
(بيدل) اين هفت فلک بيضه يک فاخته است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید