شماره ١٦٨: کو خلوت و چه انجمن آثار جاه اوست

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
کو خلوت و چه انجمن آثار جاه اوست
هر جا مژه بلند کنى بارگاه اوست
دل را برون زخود همه يک گام رفتنى است
گر برق ناله نيست نگه شمع راه اوست
اقبال خاکسار محبت زبس رساست
گرد شکسته نيز درين ره کلاه اوست
اى بيخبر زصاف دلان احتراز چيست
زنگيست آنکه آينه روز سياه اوست
تا راه عافيت سپرى مشق عجز کن
آتش همان شکستن رنگش پناه اوست
از ريشه کارى دل وحشت ثمر مپرس
هر جا زخود برآمده ئى هست آه اوست
زاندم که مه بنسبت رويت مقابل است
باريکى هلال لب عذرخواه اوست
مشکل که دل شکيبد از آئينه داريش
خورشيد هم زهاله پرستان ماه اوست
حسرت شهيديم بهوس داغ کرده است
در خاک و خون سريکه ندارم براه اوست
امشب عيار حسرت (بيدل) گرفته ايم
هر اشک بوته ئى زگداز نگاه اوست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید