شماره ١٥٨: گر جنونم هوس قطع منازل ميداشت

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
گر جنونم هوس قطع منازل ميداشت
خوشتر از ريگ روان آبله محمل ميداشت
ديده گر رنگى ازان جلوه برو مى آورد
يک تحير بصد آئينه مقابل ميداشت
ياس آئين ادب گر نشدى مانع اشک
تا بکويش همه جا پا بسر دل ميداشت
سوخت پروانه ام از خجلت آن شمع که دوش
ميزد آتش بخود و خاطر محفل ميداشت
اى خوش آنشوق که از لذت بى عافيتى
کشتيم وحشت گرداب زساحل ميداشت
عقده دل اگر از سعى طپش واميشد
حيرت آينه هم جوهر بسمل ميداشت
احتياج آينه شد نام کرم جلوه فروخت
خاتم جود نگين در لب سايل ميداشت
شرم نايابى مطلب عرقى ساز نکرد
تاره کوشش مقصد طلبان گل ميداشت
قطع کرديم بتدبير خموشى چون شمع
جاده ئى را که ادب در دل منزل ميداشت
داغم از حوصله شوخ نگاهان (بيدل)
کاش در بزم بتان آينه هم دل ميداشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید