شماره ١١٨: عالم طلسم وحشت چشم سياه اوست

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
عالم طلسم وحشت چشم سياه اوست
تا ذره ئى که ميرمد از خود نگاه اوست
مائيم و پاسبانى خلوت سراى چشم
بيرون رواى نگاه که اين خوابگاه اوست
شبنم بنيم چشم زدن جوهر هواست
آزاده بيدلى که همان اشک آه اوست
بيتاب عشق اگر همه ريگ روان شود
تا سر بجاست آبله پابراه اوست
از آه و ناله دل بغلط پى نميبرد
زين دشت هر چه گرد برارد سپاه اوست
حيرت نگاه شوکت نوميدى خودم
کاين هفت عرصه يک کف بيدستگاه اوست
در وادى ئى که حسرت ما آب مى خورد
موج نگاه تشنه هجوم گياه اوست
با محرمان عجز حوادث چه ميکند
سرهاى جيب الفت ما در پناه اوست
ته جرعه شراب غروريست عجز ما
رنگ شگسته سايه طرف کلاه اوست
دلدار تا تو رفته از خود رسيده است
(بيدل) گذشتنى که همين شاهراه اوست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید