شماره ١٠١: صاحب خلق حسن گلها بدامن داشته است

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
صاحب خلق حسن گلها بدامن داشته است
چرب و نرمى در طبايع آب و روغن داشته است
با دل جمع آشنا شو از پريشانى برا
در بهار نادميدن دانه خرمن داشته است
وصل خواهى زينهار از فکر راحت قطع کن
وادى عشاق منزل نام رهزن داشته است
بى نشانى همتان از هر چه گوئى برتراند
منظر اين شاهبازان يک نشيمن داشته است
بى نشانى همتان از هر چه گوئى برتراند
منظر اين شاهبازان يک نشيمن داشته است
آفت جانکاه دارد برگ وساز اعتبار
شمع از پهلوى چرب خويش دشمن داشته است
زير گردون سود و سوداى همه با گردش است
اين دکان سنگ ترازو در فلاخن داشته است
داغم از زير و بم ساز خيال آهنگ عشق
هم خودش ميفهمد آن حرفيکه با من داشته است
کاروان عمر را يک نقش پا دنباله نيست
شوخى رفتار ما بى رشته سوزن داشته است
چيست مغرورى زفکر خويش غافل زيستن
از گريبان آنکه سربرداشت گردن داشته است
جانکنى در عجز وطاقت ناگزير آدميست
از نگين تا قبر اين فرهاد کندن داشته است
تهمت عيش و الم بر دل مبنديد از ثبات
هر چه دارد خانه آئينه رفتن داشته است
آتش افتاده است (بيدل) در قفاى کاروان
گلشن ما آنچه دارد باب گلخن داشته است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید