شماره ٩١: شعله بى بال و پر سجده گر اخگر است

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
شعله بى بال و پر سجده گر اخگر است
سعى چوپستى گرفت آبله پا سر است
باعث لاف غرور نيست جز اسباب جاه
دعوى پروازها در خور بال و پر است
عرض هنر ميدهد دل زخم و پيچ آه
آينه داغ اگر دود کشد جوهر است
خوارى ديوان دهر عزت ما بيش کرد
فرد چو باطل شود سرورق دفتر است
چند زند همتم فال بناى امل
رشته نوميدئى دارم و محکم تر است
ناله زهر جا دمد بى خلش درد نيست
زخمه رگ ساز را تيزتر از نشتر است
اهل دل آتش دم اند بين که بروى محيط
آبلهاى حباب از نفس گوهر است
يار در آغوش تست هرزه بهر سو متاز
ديده بينا طلب جلوه نگه پرورست
نيست بساط جهان قابل دلبستگى
ريشه ما چون نفس در چمن ديگر است
شيوه تغافل خوش است ورنه باين برق حسن
تا تو نظر کرده ئى آينه خاکستر است
غير فنا نگسلد بند غرور نفس
رشته اين شمعع را عقده کشاصرصر است
(بيدل) از آشوب دهر سر نکشيدى بجيب
زورق طوفانيت بيخير از لنگر است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید