شماره ٨٥: شبکه جوش حسرتى زان نرگس خودکام داشت

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
شبکه جوش حسرتى زان نرگس خودکام داشت
چشمه آئينه موج روغن بادام داشت
ياد آنشوقيکه از بيطاقتيهاى جنون
دل طپيدن نيز در راهت شمار گام داشت
پختگى در پرده رنگ خزانى بوده است
ميوه هم در فکر سرسبزى خيال خام داشت
باد دامانت غبارم را پريشان کرد و رفت
سرمه ئى در گوشه چشم عدم آرام داشت
مصرع آه من از لعل تو پر بى بهره ماند
باب تحسين گر نبود اهليت دشنام داشت
از سراغ رفتگان جز گفتگو آثار نيست
شخص هستى در نگين بى نشانى نام داشت
چشم واکرديم و آگاه از فناى خود شديم
چون شرر آغاز ما آئينه انجام داشت
عالمى را صيد الفت کرد رنگ عجز من
در شکست خويشتن مشت غبارم دام داشت
عيشها کرديم تا بر باد رفت اجزاى ما
خانه ما بعد ويرانى هواى بام داشت
ناله را روزيکه اوج اعتبار نشه بود
چون جرس (بيدل) بجاى باده دل در جام داشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید