شماره ٨٢: سيرابى ازين باغ هوس ياس پرست است

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
سيرابى ازين باغ هوس ياس پرست است
کو صبح و چه شبنم زنفس شستن دست است
پيچ و خم موج گهر بحر خياليم
اين زلف هوس رانه گشاداست نه بست است
چون گرد درين عرصه عبث دست نيازى
تيغ ظفرت در خم ابروى شکست است
بگذر زغم کوشش مقصود معين
تير تو نشان خواه زناصافى شست است
چون نقش نگين مسند اقبال مياراى
اى خفته فروتر ز زمين اينچه نشست است
دون طبع ز اقبال جز ادربار چه دارد
هر چند ببالد که سر آبله پست است
محکوم قضا را چه خيالست سلامت
گر شيشه افلاک بود در کف مست است
جز شبهه تحقيق درين بزم نديديم
ما را چه گنه آئينه تمثال پرست است
دربار نفس نيست جز احکام گذشتن
اين قافلها قاصد يک نامه بدست است
اى غافل از آرايش هنگامه تجديد
هردم زدنت آئينه صبح الست است
(بيدل) دو سه دم ناز بقا مفت هوسهاست
ما صورت هيچيم و جز اين نيست که هست است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید