شماره ٥٦: زهى هنگامه امکان جنون ساز غريبانت

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
زهى هنگامه امکان جنون ساز غريبانت
زمين و آسمان يک چاک دامن تا گريبانت
کتاب معرفت سطرى زدرس فهم مجهولت
دو عالم آگهى تعبيرى از خواب پريشانت
کدامين راه و کو منزل کجا ميتازى اى غافل
بفکر دشت و در مردى و در جيب است ميدانت
به انداز تغافل تا بکى خواهى جنون کردن
غبار انگيخت از عالم بپاى خفته جولانت
به پيش پا نمى بينى چه افسونست تحقيقت
زبان خود نمى فهمى چه نيرنگست عرفانت
نه غيرى خوانده افسونت نه ليلى کرده مجنونت
همان شوق تو مفتونت همان چشم تو حيرانت
پى تحقيق گردى ميکنى از دور و بيتابى
ندانم اينقدر بر خود که افشانده است دامانت
شهادت تا رموز غيب پر بى پرده بود اينجا
اگر ميگشتى آگاه از گشاد و بست مژگانت
جهانى نقش بستى ليک ننمودى بکس (بيدل)
باين حيرت چه مکتوبى که نتوان خواند عنوانت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید