شماره ٧٩: چو نى نالدم استخوان از جدايى

غزلستان :: هاتف اصفهانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چو نى نالدم استخوان از جدايى
فغان از جدايى فغان از جدايى
قفس به بود بلبلى را که نالد
شب و روز در آشيان از جدايى
دهد ياد از نيک بينى به گلشن
بهار از وصال و خزان از جدايى
چسان من ننالم ز هجران که نالد
زمين از فراق، آسمان از جدايى
به هر شاخ اين باغ مرغى سرايد
به لحنى دگر داستان از جدايى
چو شمعم به جان آتش افتد به بزمى
که آيد سخن در ميان از جدايى
کشد آنچه خاشاک از برق سوزان
کشيده است هاتف همان از جدايى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید