شماره ٥٨: بى مهرى اگر چه بى وفا هم

غزلستان :: هاتف اصفهانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بى مهرى اگر چه بى وفا هم
جور از تو نکو بود جفا هم
بيگانه و آشنا ندانى
بيگانه کشى و آشنا هم
پيش که برم شکايت تو
کز خلق نترسى از خدا هم
بس تجربه کرده ام ندارد
آه سحرى اثر دعا هم
در وصل چو هجر سوزدم جان
از درد به جانم از دوا هم
اى گل که ز هر گلى فزون است
در حسن، رخ تو در صفا هم
شد فصل بهار و بلبل و گل
در باغ به عشرتند با هم
با هم ستم است اگر نباشيم
چون بلبل و گل به باغ ما هم
جز هاتف بى نوا در آن کوى
شاه آمد و شد کند، گدا هم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید