شماره ٣١: در پيش بيدلان جان، قدرى چنان ندارد

غزلستان :: هاتف اصفهانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
در پيش بيدلان جان، قدرى چنان ندارد
آرى کسى که دل داد پرواى جان ندارد
پرسى ز من که دارد؟ زان بى نشان نشانى
هر کس ازو نشانى دارد نشان ندارد
يک جو وفا نديدم از روى خوب هرگز
ديدم تمام هر کس اين دارد آن ندارد
بر من نه از ترحم کم کرده يار بيداد
تاب جفا ازين بيش در من گمان ندارد
هاتف غلامى تو خواهد بخر به هيچش
اين کار اگر ندارد سودي، زيان ندارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید