در صفت خاموشى

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: جام جم

افزودن به مورد علاقه ها
از خموشى رسيده اند وز سير
زکريا و مردم اندر دير
از پس نااميدى انا
اين به عيسى و آن به يوحنا
نه صدف نيز از آن دهن بستن
شد به در و به گوهر آبستن؟
غنچه کو در کشد زبان دو سه روز
هم بزايد گلى جهان افروز
گر چه پرسند کم جواب دهد
به نفس بوى مشک ناب دهد
راه مردان به خودفروشى نيست
در جهان بهتر از خموشى نيست
آنکه در شانش اين چهار آيت
آمد، او برد ره فرا غايت
جامع اين چهار شد خلوت
زان بدين اعتبار شد خلوت
تا نميرى بدين چهار از خود
بر نيارى دم و دمار از خود
خلوت تنگ گور مرد بود
زنده در گور نيک سرد بود
هر کرا اين چهار باشد ورد
ديو حيلتگرش نگردد گرد
نفس چون رخ به اين چهار آورد
شاخ معنيش زهد بار آورد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید