دوم در کيفيت معاش جمهور و درآن چند بند سخنست اول در معاش اهل دنيا

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: جام جم

افزودن به مورد علاقه ها
نوبهارست و روز عيش امروز
بهل اين اضطراب و طيش امروز
وقت ياريست، دوستان دستى
جاى رحمست بر چنان مستى
گر چه جاى غمست، غم نخوريم
دست بر هم زنيم و در گذريم
پيش دستان، که پيش ازين بودند
يکدم از درد سر نيآسودند
بتو هشتند منزلى آباد
تا ازيشان کنى به نيکى ياد
زانچه هست ار بهش ندانى کرد
جهد کن تا بهش توانى خورد
سيرت آن گذشتگان بشنو
چون شنيدى بنه اساسى نو
خوش زمينيست، در عمارت کوش
حاصل رنج خود بپاش و بپوش
اين عمارت به عدل شايد کرد
بيشتر رخ به عدل بايد کرد
هر کسى را به قدر ملکى هست
که بدان ملک حکم دارد و دست
شاه در کشور و ملک در شهر
هر يکى دارد از حکومت بهر
گر نه از معدلت خطاب کنند
دان که آن ملک را خراب کنند
پادشاهى تو هم به مسکن خويش
بلکه در هستى خود و تن خويش
اندرين ملک پادشاهى خود
ثبت کن نام بيگناهى خود
بى حسابى مکن، بهانه مجوى
که حسابت کنند موى به موى
آنکه عدلش نميرود در خواب
ملک او را مکن به ظلم خراب
که درين خانه بى وقار شوى
اندر آن خانه شرمسار شوى
اين سخن راز اوحدى بر رس
که بجز اوحدى نداند کس



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید