شماره ٧٨٧: بر رو چو برگ گل ندويده است خون ما

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
بر رو چو برگ گل ندويده است خون ما
چون داغ لاله عشق مکيده است خون ما
اى تيغ لب مدزد که از شوق بوسه ات
چندين حجاب پوست دريده است خون ما
مشکل که سر ز خاک خجالت برآورد
خنجر به روى تيغ کشيده است خون ما
از خارزار نيشتر انديشه کى کند؟
در شاهراه تيغ دويده است خون ما
چون شمع صبحگاهى و چون لاله سحر
هرگز به قيمتى نرسيده است خون ما
چون روز در قلمرو مژگان برآورد؟
از تيغ او اميد بريده است خون ما
صائب هزار لاله سيراب سر زده است
بر هر گل زمين که چکيده است خون ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید