شماره ٧٨٦: روشن چسان شود به تو سوز نهان ما؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
روشن چسان شود به تو سوز نهان ما؟
چون شمع کشته است زبان در دهان ما
در چشم ما ز گريه شادى نشان مجوى
اين چشمه متاع ندارد دکان ما
ما اين چنين که بر سر شاخ بهانه ايم
بر هم زند نسيم گلى آشيان ما
نى کوچه مى دهد نفس ما چو بگذرد
غافل مشو ز ناله آتش زبان ما
روشن شود فتيله مغز هما، اگر
غافل کند نمکچشى از استخوان ما
گردش ز بس که فاخته پر در پر همند
خاکسترى است جامه سرو روان ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید