شماره ٦٨١: هر کس نکرده در گرو مى کتاب را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
هر کس نکرده در گرو مى کتاب را
نگرفته است از گل کاغذ گلاب را
دل را ز درد و داغ به تدريج پخته کن
هشدار خامسوز نسازى کباب را
شرمى بدار از جگر آتشين ما
تا چند چون گهر به گره بندى آب را؟
روشندلان ز مرگ محابا نمى کنند
نور از زوال کم نشود آفتاب را
عمر دوباره مسئلت آنها که مى کنند
گويا نديده اند جهان خراب را
دست از هوا بشوى که ترک هواى پوچ
در يک نفس رساند به دريا حباب را
روى سيه به اشک ندامت شود سفيد
باران برآورد ز سياهى سحاب را
از خط ملاحت لب ميگون او فزود
شور از نمک زياده شود اين شراب را
هر صبح و شام، غيرت آن حسن بى زوال
خون از شفق کند به جگر آفتاب را
بس نيست چشم نرم ترا پرده هاى خواب؟
کز مخمل دو خوابه کنى رخت خواب را
آرد برون چو تير خدنگ از کمان سخت
اميد خاکبوس نهال تو آب را
صائب کجا به ذره ما رحم مى کند؟
گردون که خاکمال دهد آفتاب را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید