شماره ٦٧٩: مى مى کند خيال تنک ظرف آب را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
مى مى کند خيال تنک ظرف آب را
ويرانه سيل مى شمرد ماهتاب را
دل مى تپد به خون ز تمناى خويشتن
بر سيخ مى کشد رگ خامى کباب را
مجنون کمند طره ليلى کند خيال
بر روى دشت، جلوه موج سراب را
دلمرده اى که سر به گريبان خواب برد
کافور ساخت ياسمن ماهتاب را
عشق است ترجمان نفس هاى سوخته
آتش کند ترنم مرغ کباب را
عنبر به رخ فکنده نقاب از بهار خويش
تا ديده است آن خط چون مشک ناب را
زنار چشم از رگ خواب است، زينهار
مژگان صفت به چشم مده جاي، خواب را
تن ده به بخت شور که خوابانده است چرخ
از صبح در نمک جگر آفتاب را
از پختگى است عاشق اگر گريه کم کند
خونابه است شاهد خامى کباب را
اى گل که موج خنده ات از سر گذشته است
آماده باش گريه تلخ گلاب را
من چون نفس کشم، که فراموش مى کند
بر آتش عذار تو مو پيچ و تاب را
در بزم قرب، پاس نفس داشتن بلاست
زان دور عمر زود سرآيد حباب را
صائب چها به چشم تماشاييان کند
رويى که ساخت صبح قيامت نقاب را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید