شماره ٦٧٥: آن را که نيست وسعت مشرب درين سرا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
آن را که نيست وسعت مشرب درين سرا
در زندگى به تنگى قبرست مبتلا
هر چند آب شد دل من بى شعور نيست
بيگانه را تميز کند بحر از آشنا
پاکان ستم ز دور فلک بيشتر کشند
گندم چو پاک گشت خورد زخم آسيا
جست آب را سکندر و شد خضر کامياب
روزى به قسمت است نه کوشش درين سرا
داغم که خار خار طلب آفتاب را
چندان امان نداد که خارى کشد ز پا
رسم است قد شاخ ز حاصل دو تا شود
گرديد قامت تو ز بى حاصلى دوتا
در پرده سياهى فقرست نور فيض
آب حيات در دل شب مى زند صلا
کوه غمى که در دل من پا فشرده است
صائب شود ز سايه او نيلگون، سما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید