شماره ٦٦٣: شکست رنگ مى از ترک ميگسارى ما

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
شکست رنگ مى از ترک ميگسارى ما
نمک به چشم قدح ريخت هوشيارى ما
کم است اشک براى سياهکارى ما
مگر کند عرق انفعال يارى ما
نماند در دل خم نم ز ميگسارى ما
سفيد شد لب ساغر ز بوسه کارى ما
به چشم جوهريان گوهر بصيرت نيست
وگرنه گرد يتيمى است خاکسارى ما
چنان کز آيه رحمت اميد خلق افزود
يکى هزار شد از خط اميدوارى ما
شده است حلقه گرداب، چشم قربانى
ز چارموجه طوفان بى قرارى ما
رسيد خيرگى چشم ما به معراجى
که ماه بر فلک از هاله شد حصارى ما
کلاه گوشه همت بلند کرده ماست
چو تيغ کوه ز ابرست آبدارى ما
چنان گذشت ز تقصير ما عنايت دوست
که از گناه نکرده است شرمسارى ما
به زير تيغ فشرديم پاى خود چندان
که کوه بست کمر پيش بردبارى ما
ز تار و پود جهان آگهيم با طفلى
دويده است به هر کوچه نى سوارى ما
زبان ما اگر از شکر تيغ خاموش است
دهان شکرگزارى است زخم کارى ما
ازان دويد به آفاق نام ما صائب
که روشن است جهان از نفس شمارى ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید