شماره ٦٢٤: کنند تازه خطان مشکسود داغ مرا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
کنند تازه خطان مشکسود داغ مرا
شراب کهنه دهد تازگى دماغ مرا
چو لاله در چمن از کاسه سرنگونى ها
تهى ز باده نديده است کس اياغ مرا
ز خرج، دخل کريمان يکى هزار شود
در گشاده، در بسته است باغ مرا
ستاره سوخته از سوختن نينديشد
حذر ز سوده الماس نيست داغ مرا
ز آفتاب بود روشناييم چون لعل
چسان خموش توان ساختن چراغ مرا؟
بهار تازه کند داغ تخم سوخته را
ز باده تر نتوان ساختن دماغ مرا
مرا کسى که به سير بهشت مى خواند
نديده است مگر گوشه فراغ مرا؟
به شور حشر مرا نيست حاجتى صائب
چنين که عشق نمکسود ساخت داغ مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید