شماره ٦٠٣: عرق به چهره نشسته است آن پريوش را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
عرق به چهره نشسته است آن پريوش را
که ديده است به اين آبدارى آتش را؟
ز عکس خويش در آيينه روى مى پوشد
چگونه رام توان کرد آن پريوش را؟
مکن اشاره ابرو به کار بوالهوسان
مزن به صيد زبون، تير روى ترکش را
گهر به رشته برون آيد از پريشانى
به زلف يار گذار اين دل مشوش را
نيام سوز بود تيغ برق بى زنهار
نهان چگونه توان داشت عشق سرکش را؟
زمال، حرص محال است سير چشم شود
که سوختن نبود اشتهاى آتش را
ز دل ميار نسنجيده حرف را به زبان
عنان کشيده نگه دار اسب سرکش را
به خاکسارى ما صرفه نيست خنديدن
مکن به جام سفالين شراب بى غش را
گهر به سنگ زدن صائب از بصيرت نيست
مخوان به مردم بى درد شعر دلکش را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید