شماره ٥٦٥: آب حيوان زند آب در ميخانه ما

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
آب حيوان زند آب در ميخانه ما
مى گزد خضر لب از حسرت پيمانه ما
از سر شيشه اگر پنبه بگيرد ساقى
گل ابرى شود از گريه مستانه ما
در دل ما نبود منزلتى دنيا را
گنج افتاده ز طاق دل ويرانه ما
دانه سوخته خال، پر و بال رساند
بر لب کشت همان خال بود دانه ما
چند از دور کسى دست بر آتش دارد؟
رشته فرسود ادب شد پر پروانه ما
صائب از بس که پريشانى خاطر جمع است
جغد وحشت کند از سايه ويرانه ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید