شماره ٥٦٤: هست چون تاک پر از باده رگ و ريشه ما

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
هست چون تاک پر از باده رگ و ريشه ما
پيش خم گردن خود کج نکند شيشه ما
عالم از جلوه معنى است خيابان بهشت
که نسيم سحر او بود انديشه ما
قبضه خاک کجا دامن ما را گيرد؟
گردباديم که در رقص بود ريشه ما
دهن تيشه فرهاد به خون شيرين شد
به چه اميد کند کار، هنرپيشه ما؟
خوش بود در قدم صافدلان جان دادن
کاش در پاى خم مى شکند شيشه ما
بيستون تيغ به گردن کند استقبالش
چين جوهر چو به ابرو فکند تيشه ما
تن ما از الف زخم، نيستان شده است
دل ما شير و تن زخمى ما بيشه ما
(دانه سوخته از برق نمى انديشد
غم عالم چه کند با دل غم پيشه ما؟)
(لاله ما به جگر داغ پلنگان دارد
پنجه در پنجه شيران فکند ريشه ما)
سر مردانه خم باد سلامت صائب
محتسب کيست که بر سنگ زند شيشه ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید