شماره ٥٢٤: چون گشايد ز چمن خاطر ناشاد مرا؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
چون گشايد ز چمن خاطر ناشاد مرا؟
هست گلبن به نظر، خانه صياد مرا
تا شد از علم نظر شمع سوادم روشن
جنبش هر مژه شد سيلى استاد مرا
بارها از سخن خويش به چاه افتادم
همچو يوسف صد ازين واقعه افتاد مرا
ناخن رشک جگر کاوتر از شمشيرست
پنجه شير بود سايه شمشاد مرا
پرده گنج محال است که ويران ماند
خضر در راه خدا مى کند آباد مرا
هر چه از پيش نظر رفت به يادش آرند
يارب آن روز مبادا که کنى ياد مرا!
سر تسخير غزالان سبکسيرم نيست
موى بر سر نبود خانه صياد مرا
تلخى از زهر و حلاوت ز شکر مطلوب است
دشمن آن به که به خوبى نکند ياد مرا
من نه آن رشته سر در گم چرخم صائب
که گشادى شود از ناخن نقاد مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید