شماره ٥١٤: تلخى عالم ناساز شراب است مرا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
تلخى عالم ناساز شراب است مرا
ترى بدگهران عالم آب است مرا
تا ازان روى عرقناک، نظر دادم آب
آب حيوان به نظر موج سراب است مرا
لب به دريوزه مى تلخ نسازم چون جام
آبرو جمع چو شد، عالم آب است مرا
نيست بى سوختگان شور مرا چون آتش
مى ز خونابه دلهاى کباب است مرا
جز در دوست که بيدارى دل مى بخشد
تکيه بر هر چه کنم باعث خواب است مرا
مى دهد شادى بى درد مرا غوطه به خون
خنده کبک دري، چنگ عقاب است مرا
مى دهم عرض به دشمن گره مشکل خويش
از هوا چشم گشايش چو حباب است مرا
گر چه همخانه درياى گرامى گهرم
چون صدف، دانه روزى ز سحاب است مرا
کمتر از جنبش ابروست مرا دور نشاط
خوشدلى چون مه نو پا به رکاب است مرا
تلخى زهر عتاب است گوارا بر من
با شکرخنده خوبان شکراب است مرا
مطلب افتاده مرا تندى و بدخويى تو
غرض از نامه نه اميد جواب است مرا
حسن بى پرده کند آب نگه را، ورنه
دست، گستاخ به آن بند نقاب است مرا
راست کيشم، به نشان مى رسد آخر تيرم
خود حسابم، چه غم از روز حساب است مرا؟
نيست کارى به دورويان جهانم صائب
روى دل از همه عالم به کتاب است مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید