شماره ٤٧١: ترا پر چون صدف شد گوش از سيماب در دريا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
ترا پر چون صدف شد گوش از سيماب در دريا
وگرنه حلقه ذکرى است هر گرداب در دريا
ز عادت پرده غفلت شود اسباب آگاهى
که ماهى بستر و بالين کند از آب در دريا
خيال يار را در ديده عاشق تماشا کن
که دارد شور ديگر پرتو مهتاب در دريا
حريم وصل را حيرانيى در پرده مى باشد
که شوق آب، ماهى را کند قلاب در دريا
به قسمت مى توان برخورد از روزي، نه جمعيت
که از جاى دگر گردد صدف سيراب در دريا
غريق عشق بر گرد سر هر قطره مى گردد
که ماهى را بود هر موجه اى محراب در دريا
چنين کز گرد عصيان تيره گرديده است جان من
عجب دارم که گردد روشن اين سيلاب در دريا
چو دل شد آب، از دل سربرآرد آرزوى دل
که از دريا زند سر مهر عالمتاب در دريا
نگردد آب تا صائب دلت از داغ نوميدى
نخواهى ديد روى گوهر ناياب در دريا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید