شماره ٤٤٨: زر و سيم جهان در پرده دارد عمر کاهى را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
زر و سيم جهان در پرده دارد عمر کاهى را
به قدر فلس باشد خار زير پوست ماهى را
گر از روشندلاني، صبر کن بر داغ ناکامى
که آب زندگى هرگز نيندازد سياهى را
مدان از بى گناهى گردهان عذر نگشايم
که مى پيچد به هم خجلت زبان عذرخواهى را
مکن زنهار دست از پا خطا، گر بينشى دارى
که مى پرسند از هر عضو در محشر گواهى را
ز شوق نقطه خالش به گرد کعبه مى گردم
که ره گم کرده، خضرى مى شمارد هر سياهى را
نسازد دوربينان را سواد از اصل مستغنى
وگرنه از تو دارد چشم آهو خوش نگاهى را
عبث پرويز در همچشمى فرهاد مى کوشد
نگيرد زر دست افشار، جاى رنگ کاهى را
نشد ژوليده مويى پرده سرگرمى مجنون
نمى پوشد کلاه فقر، نور پادشاهى را
سر خارى ز شور عشق خالى نيست در گلشن
ازو دارد همانا غنچه گل کج کلاهى را
به همت مى توان قطع تعلق کرد از دنيا
سلاحى نيست از شمشير بالاتر سپاهى را
کليدى نيست غير از آه باغ خلد را صائب
مکن تا مى توانى فوت آه صبحگاهى را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید