شماره ٤٤٧: غنيمت دان درين وحشت سرا خلوت گزينى را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
غنيمت دان درين وحشت سرا خلوت گزينى را
که از پوشيدن چشم است عينک دوربينى را
تو از تن پرورى بار زمين گرديده اي، ورنه
به کاهش مى توان کرد آسمانى اين زمينى را
ز ناهموارى آرد ساده لوحى راه را بيرون
نمى باشد ثمر جز عقده دل خرده بينى را
به باد بى نيازى مى رود جمعيت خرمن
نمى باشد خطر از برق آفت خوشه چينى را
ندارد نامدارى حاصلى غير از سيه رويى
غنيمت مى شمارد خاتم ما بى نگينى را
ندارد شکوه اى از تيره بختى ها دل عارف
که خواهد از خدا آيينه خاکسترنشينى را
محال است از سر بى مغز سودا را برآوردن
که نتوان از خمير آورد بيرون موى چينى را
گهر از ته نشينى يافت صائب اين سرافرازى
سبک قدرى چو کف لازم بود بالانشينى را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید