شماره ٤٤٥: نه هر چشمى سزاوارست رخسار معانى را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
نه هر چشمى سزاوارست رخسار معانى را
که شبنم ديده شورست گلزار معانى را
ز چشم شور، آب خضر خون مرده مى گردد
مکن بى پرده چون گل جام سرشار معانى را
ندارد بهره اى از حسن معنى چشم صورت بين
به هر آيينه منماييد ديدار معانى را
خطر از سبزه بيگانه بيش از زهر مى باشد
جمال آشنارويان گلزار معانى را
دليل جوهر مردى است پاس اهل بيت خود
ز نامحرم نگه داريد ابکار معانى را
لبى خامش تر از گوش صدف آماده مى بايد
طلبکار وصال در شهسوار معانى را
حباب از عهده تسخير دريا برنمى آيد
مسخر چون کند الفاظ، اسرار معانى را؟
ز آب خضر مى شد سير اگر مى ديد اسکندر
ز زير پرده الفاظ، رخسار معانى را
به يوسف چون رسد جوياى يوسف مى شود ساکن
وصال افزون کند شوق طلبکار معانى را
نيارد در نظر صائب جمال ماه کنعان را
نظربازى که يک ره ديد رخسار معانى را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید