شماره ٤٣٥: هوا ابرست، پر کن از شراب ناب کشتى را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
هوا ابرست، پر کن از شراب ناب کشتى را
که از باد موافق بهترست اين آب کشتى را
چو دل شد آب، پشت خود به ديوار فراغت ده
که اين دريا کند يک لقمه با اسباب کشتى را
خط جام از غم عالم مرا دارالامانى شد
کمند وحدتى گرديد اين گرداب کشتى را
غرور دل يکى صد گشت از سجاده تقوى
ز غفلت بادبان شد پرده هاى خواب کشتى را
ز دست ناخداى عقل، کارى برنمى آيد
سبک سازد نهنگ عشق از اسباب کشتى را
رهايى مى دهد درد طلب دل را ازين عالم
به ساحل مى برد اين موجه بى تاب کشتى را
دل آسوده نبود بى قراران محبت را
چه آسايش بود در قلزم سيماب کشتى را؟
ز نعل واژگون آسمان اميد آن دارم
که از سرگشتگى آرد برون گرداب کشتى را
به ساحل مى تواند برد رخت از فيض يکرنگى
چو موج آن کس که سامان مى دهد از آب کشتى را
نظر گفتم دهم آب از عقيق او، ندانستم
که دريايى کند آن گوهر سيراب کشتى را
ز تدبير معلم دل کجا ساکن شود صائب؟
در آن دريا که لنگر مى کند بى تاب کشتى را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید