شماره ٤٢٥: شکوه حسن ليلى آنچنان پر کرد هامون را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
شکوه حسن ليلى آنچنان پر کرد هامون را
که از جمعيت آهو، حصارى ساخت مجنون را
چنان باشند وحشت ديدگان جوياى يکديگر
که مى آيد رم آهو به استقبال مجنون را
اگر دست از دهان آه آتشبار بردارم
مشبک همچو مجمر مى توانم ساخت گردون را
نميرد هر که با معشوق هر يک پيرهن باشد
وصال گنج دارد زنده زير خاک قارون را
نگردد منقطع فيض بزرگ در تهيدستى
که خم چون شد تهي، دارالامانى شد فلاطون را
سر از خجلت ز زير بال قمرى برنمى آرد
مگر ديده است سرو بوستان آن قد موزون را؟
ز کاوش بيش آب چشمه ها افزون شود صائب
تهى ازگريه نتوان ساخت دل هاى پر از خون را
اگر چه نيست قدر خاک، شعر تازه را صائب
همان ارباب نظم از يکدگر دزدند مضمون را!



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید