شماره ٢٩٨: زخم پنهانم اگر بيرون دهد خونابها

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
زخم پنهانم اگر بيرون دهد خونابها
رنگ خون پيدا کند در صلب گوهر آبها
عالمى را همچو خود سرگشته دارد آسمان
چون برآيد مشت خاشاکى ازين گردابها؟
بى قراران محبت زير گردون چون کنند؟
شيشه سربسته زندان است بر سيماب ها
زنگ غفلت لازم تن پرورى افتاده است
سبز گردد از روانى چون بماند آبها
در وصال بحر، بى شوق رسا نتوان رسيد
خرج راه از نرم رفتارى شود سيلابها
دولت بيدار اگر يک چند بى خوابى کشيد
کرد در ايام بخت ما قضاى خوابها
کعبه و بتخانه از دل زندگان خالى شده است
نيست جز قنديل، روشندل درين محرابها
از گل تن تا به آسانى تواند خاستن
کشتى دل را سبک کن صائب از اسبابها



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید